خانم منصوره اعدادی- مسئول مرکز مدیریت خواهران خراسان
ـ شخصيت استاد بسيار منحصر به فرد بود. ايشان هرگز سنتي و در گذشته نبودند. حتي در قديم كه بيشتر درسها را خودشان تدريس ميفرمودند، دروس جديدي مثل «اقتصاد» را براي ما ميگفتند كه در حوزهها سابقه نداشت و اقتصاد اسلام را با اقتصاد غرب مقايسه ميكردند. درس «نظام سياسي» را كه اسم آن بررسي مكاتب و فرقهها بود به عنوان فوق برنامه تدريس ميكردند. ما را به آموختن زبان خارجي تشويق ميكردند. روزي يكي از شاگردان غير ايراني خانم به ايشان نامهاي بسيار محرمانه نوشته بودند. من ديدم كه اگر بخواهيم بازوان حقيقي خانم باشيم، بايد به سراغ آموختن زبان خارجي هم برويم.
-مديريت در واقع اداره ي دلها، قلبها و عقلهاست. مدير موفق كسي است كه با همكارانش ارتباط عاطفي برقرار كند. ما مديريت را به صورت عملي از ايشان آموختيم. البته به اين معنا نيست كه در قالب تئوري آن را آموزش داده باشند، بلكه رفتار خود ايشان الگوي علمي ما در عرصهي زندگي و مديريت بود. چند سال پيش يك بار به طلبه اي گفتم: به خانم بگو اجازه بدهيد يك روز از صبح تا شب با شما باشيم؛ ديگر راه صد ساله را يك شبه ميتواني بپيمايي.
-نكتهي مهم ديگر در مورد استاد طاهايي، توكل منحصر به فرد ايشان بود. در هر مجموعه، مشكلات و اتفاقات پيش بيني نشدهاي رخ ميدهد و گاه فشار كار روزمرّه، روح و جسم انسان را تحليل ميبرد؛ به ويژه در بعد اقتصادي و خانم با آن توكل عالي خود اين مشكلات را پشت سر ميگذاشتند. هر وقت از ايشان ميپرسيدم اين مخارج از كجا تأمين ميشود؟ ميفرمودند: خدا تأمين ميكند و به هنگام برخورد با مشكلات ميفرمودند: ما ارباب داريم. توسل ايشان به حضرت صاحبالامر بسيار عجيب بود. ايشان خود را خدمتگزار آقا (عجل الله تعالي فرجه الشريف) میدانستند.
ـ تعامل استاد با ديگران بسيار عالي بود. هميشه در صدد بودند با همهي افراد از هر قشري رابطه برقرار نمايند. تلاش زيادي ميفرمودند كه با حوزههاي داخل مشهد، شهرستانها، حوزات سراسر كشور و حتّي خارج از مرزها ارتباط برقرار كنند. ميگفتند: ما براي وصل كردن آمديم، ني براي فصل كردن آمديم.
در سفري كه به اصفهان داشتيم، خودشان رفتند و به يكي از حوزههاي بانوان آن جا سر زدند و زمينهي آشنايي با مسئول آن را فراهم كردند. ايشان از اين طور كارها اصلاً ابايي نداشتند و هميشه در صدد آشنايي با افراد جديد و جذب آنها به اسلام بودند.
ـ بسيار ميفرمودند: مدير بايد روش داشته باشد و خودش سر مشق ديگران باشد. با استناد به آيهي سورهي احزاب «وَ لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» رسول خدا را برترين الگوي مديريتي معرفي ميكردند كه شايسته است هر مديري روش ايشان را بياموزد و عيناً پياده كند.
-در زمينه مديريت به بعضي نكات بسيار تأكيد داشتند. هميشه ميگفتند: مديريت امانت الهي است. ميفرمودند: به مسائل مادي چشم داشتي نداشته باشيد و خدمت در راه اسلام را يك تكليف شرعي بدانيد. با استناد به آيه مباركهي سورهي يس «اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» ميفرمودند مدير به مسائل مادي نبايد توجّه كند.
ـ ما اردوهاي زيادي را در خدمت خانم بوديم. از همان ابتداي سوار شدن به اتوبوس تا رسيدن به مقصد هواي همه را داشتند. مثلاً سال 1359 كه براي ديدار با حضرت امام ميرفتيم، هر جا كه اتوبوس متوقف ميشد، سوار اتوبوس ديگر ميشدند. داخل هر اتوبوس هم جاي خود را عوض ميكردند. يك مقدار جلو، مدتي وسط و مقداري هم آخر اتوبوس مينشستند تا همه از حضورشان بهرهمند گردند.
ـ مقيد بودند با همه صحبت كنند. در مكتب هم زنگهاي استراحت صندلي خود را بين در دفتر و سالن ميگذاشتند و در برابر تعارف استادان كه ميخواستند جاي خود را به ايشان بدهند، ميفرمودند: ميخواهم بچهها را ببينم. خانم منصوره اعدادی- مسئول مرکز مدیریت خواهران خراسان