قال اميرالمومنين(عليه السلام)
« ان الله خصَّ الملك بِالعقل دون الشّهوة و الغضب، و خَصّ الحِيوانات بهما دونه ، و شَرّف الانسان باعطاءالجميع، فان انقادت شهوتُه وغَضبه لعقله صار اَفضل من الملا ئكة لوصوله الي هذه المرتبة مَع وجُودِ المنازع.....» [1]
بسم الله الرحمن الرحيم
لاحول ولا قوة الا بالله العلي العظيم
درس سوم عقـل
قال اميرالمومنين(عليه السلام)
« ان الله خصَّ الملك بِالعقل دون الشّهوة و الغضب، و خَصّ الحِيوانات بهما دونه ، و شَرّف الانسان باعطاءالجميع، فان انقادت شهوتُه وغَضبه لعقله صار اَفضل من الملا ئكة لوصوله الي هذه المرتبة مَع وجُودِ المنازع.....» [1]
اميرالمومنين علي (عليه السلام)مي فرمايند:
خداوند فرشته را تنها عقل داد (نه شهوت ونه غضب)، و حيوانات را شهوت و غضب داد، ( نه عقل) ولي انسان را بااعطاي همه اينها شرافت بخشيد؛ لذا اگر شهوت و غضب وي تحت فرمان عقلش قرار گيرد بالاتر از فرشتگان خواهد بود، زيرا با وجود نيروي مخالف به چنين مقامي رسيده است.
از مطالب بالا به اين نتيجه مي رسيم كه در روح انسان دو كانون ودو مركز ، با فعاليت هاي مختلف و با تجلّيات روحي گوناگون وجود دارد: يكي به نام قلب و ديگري عقل که فكر ، انديشه ، بينش وسيع ، حسابگري ، منطق ، استدلال و علم مربوط به عقل و خواستن ، آرزوكردن ، شيفته شدن و بالاخره به حركت درآوردن مربوط به قلب مي باشد و هر دو كانون براي انسان لازم ومفيد است.
كساني كه دلي افسرده و بدون اميد وآرزو وخواهش دارند ، افرادي سرد ، بي حركت ، بي تفاوت ، بدون فعاليّت و به مرگ نزديك تر ازحياتند و كساني كه از نيروي عقل بهره نمي گيرند ، مانند ماشيني هستند كه شب تاريك در يك جادة خطرناك بدون چراغ و راهنما در حركت باشد.
لازم است ميان اين دو كانون يك هماهنگي وجود داشته باشد ؛ يعني عقل هم بايد خوبيِ چيزي راكه دل مي پسندد تصديق كند ولي اگراين هماهنگي نباشد ، تنازع وكشمكش بين عقل وقلب درمي گيردو اختلاف افراد هم از همين ناحيه پيش مي آيد ، يک دسته از عقل فرمان مي برند و دسته ديگراز قلب وانسان اگر بخواهد فرمان عقل رابپذيرد بايد با دل مخالفت کند که همان مبارزه با نفس امّاره است واين مبارزه به نيروي قوي ايمان نياز دارد.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به جواناني که بوسيله وزنه برداري بازوي خود را آزمايش مي کردند فرمود: قوي ترين شما آن کسي نيست که بازوي قوي ترداشته باشد،بلکه کسي است که روحية قوي تر داشته باشد که هنگام غضب وسرور نفس امّاره زمام را از کف عقلش نگيرد.
درمقام تهذيب نفس هميشه جنگ وستيزي عجيب بين دوكانون عقل ودل بر پاست. تزكيه وتهذيب نفس براي هماهنگ ساختن اين دو كانون است كه مستلزم ضبط وكنترل خواهش هاي دل ؛ چون نظم از عقل به وجود مي آيد وآشفتگي وخود سري از قلب ناشي مي شود.
پيغمبر گرامي اسلام صلی الله علیه و آله با روايتي لطيف اين جنگ وستيز را بيان فرموده اند ، زماني كه اصحاب از جهاد برمي گشتند ، حضرت فرمودند:
« مَرحَبا بقوم قضّواجَهاد الا صغر .... يا رسول الله وما الجهادُ الأكبر ؟ قال: جهادالنفس »[2]
مرحبا به مردمي كه جهاد كوچك تررا گذراندند ... بر شما باد به جهـاد بزرگتـر! سـوال كردند جهـاد بزرگ ترچيست؟ فرمودند: جهاد با نفس ومبارزه با خواهش هاي دل.
دراين كشمكش ها گاهي عقل ، دل را تحت تأثير قرار مي دهد ، گاهي دل ، عقل را فرمان بردارخود
مي كند که در صورت دوم خطر شديد تر است.
توضيح اين كه عقل دروجود انسان ، نقش قوه قضاييه و دل نقش قوه مجريه را دارد. قوه قضاييه بايد آزادي و استقلال داشته ، محترم باشد تا بتواند در امورآن طور قضاوت كند كه حق است ؛ ولي اگـر دست نشانده خواهش ها شد انتظارعدالت از او نمي رود.
ازسخنان علي (علیه السلام) است كه مي فرمايد:
« وَمَن عشقَ شَيئا اَعشي (اعمي) بَصَرهُ وَ اَمرَضَ قََلبَه.» [3]
هركس كه به چيزي عشق ورزيد و خواهش دل نسبت به آن طغيان كرد ، آن عشق موجب شب كوري او مي شود وروحش(قلبش)رامريض مي كند. يعني ديگرنمي تواند بد را بد و خوب را خوب ببيند.
قرآن مي فرمايد:
« اَفَمن زُينَ لَهُ سُوءُ عَمَلِه فَراهُ حَسنا » [4]
پس آيا آن كس که عمل بدش درنظرش آراسته شد ، مانند آن كس است ، كه چنين نيست و بد را بد وخوب را خوب مي بيند؟
تمرين تعقل وعاقبت انديشي.
انسان براي اين که بتواند عقل خود را از چنگال تسلط شهوات نجات دهد وجسم وجان ودين وخرد ودنيا وآخرت خود را سلامت نگه دارد ، راهي جزتقويت نيروي عقل ندارد. يكي از راه هاي تقويت اين نيرو آن است كه كاري كند تا تعقل وتفكر در كارها برايش به صورت يك عادت در آيد واز عجله در تصميم بپرهيزد.
شخصي از پيامبر گرامي اسلام صلی الله علیه و آله درخواست نصيحتي كرد ، حضرت فرمودند: اگر تو را نصيحتي كنم آيا به آن عمل خواهي كرد؟ آن مرد در جواب گفت : بلي . تا سه مرتبه اين سوال وجواب بين حضرت و آن مرد ردّ و بدل شد. نبي مکرّم اسلام پس از تعهد مؤكد فرمودند:
«اذا هَمَمت بِامرِ فَتَدَبّر عاقِبَته»[5]
« هرگاه تصميمي گرفتي اوّل در عاقبت کار بينديش» اگر رشد و هدايت است ، آن را دنبال كن و اگر شرّ وظلالت است ، از آن دوري نما.
وصل الله علي محمد وال محمد
پايان درس سوّم
1. النراقي – محمد مهدي- جامع السعاده. ج ا- ص 34 – چاپ 1383 نجف اشرف-
2. الصدوق محمد بن علي بن ال حسين معاني الاخبار – ص160 – موسسه دار العلم – قم – 1379 هـ .
3. دشتي – محمد- نهج البلاغه- خطبه109- فراز4- ص204 ا نتشارات الهادي- چاپ19- بحار- 81
4. سوره فاطر، آيه8
5. وسائل الشیعه – ج 15 – کتاب الجهاد – باب 33 – ص 282