اسـلام در همـه زمينه ها معيـار و ملاک داده اسـت ، از آن جمـله بـراي اتحـاد و پيـوند اجتمــاعي «حبل الله» را نشان داده. به وسيله «الله» خودتان را نگهداريد و به ريسمان خدايي چنگ زنيد .
بسم الله الرحمن الرحيم
لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم
درس بيست و يکم اسلام و پيوند اجتماعي
اسلام براي تشکيل يک جامعه ی جهاني از جهات مختلف راه را باز کرده است. [ اولا در جامعه اي که اختلاف نژادي در آن حکم فرما بوده و حساب قبايل و طوايف در آن کاملا از يک ديگر جدا بود . اسلام مساله نژاد را به کلي از رديف مسائل اجتماعي خارج نمود و آنرا به کلي از ارزش انداخت. ]
قرآن مي فرمايد :
« يَأَ اّيهَا النّاسُ إنّا خَلَقنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَي ... »[1]
« اي مردم ما شما را از يک زن و مرد آفريديم ... »
به اين ترتيب اخوت انساني را جانشين اخوت قبيلگي نمود. و گاهي با منطق ديگر به آن ها فهماند که مساله حفظ انساب و ارتباط و انتساب افراد به طايفه و قبيله و پدران گرچه لازم است ولي اين لزوم به خاطر تفاخر نيست ، بلکه به جهت شناسايي افراد از طريق اين دسته بندي هاي خاص اجتماعي است .
حفظ حقوق بشر ايجاب مي کند که افراد از يک ديگر شناخته شوند.براي اين موضوع راهي طبيعي تر و صحيح تر از انتساب به پدران و نياکان نيست. پس مي فرمايد :
«...وَجَعَلنَاکُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ...»[2]
« شما را به گروه هاي مختلف تقسيم کرديم تا يک ديگر را بشناسيد . »
و در دنباله آيه ثابت کرد که کرامت و ارزش افراد به خاطر سجاياي روحي آن ها ـ تقوا و پر هيزکاري ـ اسـت[ .اِنّ اکرمکم عندالله اتقاکم ]ثانيا : بي ارزشي يکي ازعوامل تفرقه را که مرزهـاي جغرافيايي است با حکايات قرآني خود روشن ساخت.
«يَاعِبَادِيَ الّذينَ ءَامَنُوا إنّ اَرضِي وَاسِعَة فَإيّايَ فَاعبُدُونِ »[3]
«اي بندگان من زمين من پهناور است ( هر کجا مي خواهيد برويد ) و مرا پرستش کنيد . شما محدود به منطقه و کشور خاصي نيستيد. پس دستور مي دهد ، در هر جاي زمين براي مشاهده آثار تمدن ها ي بر باد رفته پيشينيان و گرفتن عبرت از زندگي آميخته به گناه و ظلم آن ها سير نمـايند و خودتان را به يک شهر محدود نکنيد.
«... فَسِيرُوا فِي الاَرضِ فَانظُرُوا کَيفَ کَانَ عَاقِبَةُ المُکَذِّ بِينَ »[4]
و در آيه ديگر مجموع روي زمين را ميراث بندگان شايسته خود مي شمارد و مي فرمايد :
« ...أَنَّ الأرضَ يَرِثُهَا عِبادِيَ الصّالِحُونَ»[5]
« حکومت زمين را افراد صالح به ارث مي برند »
و در آيه اي ديگر به صراحت دستور مي دهد که مسلمانان اگر در شهر و ديار خود براي اجراي وظايف الهي خويش با مشکل و سخت گيری مواجه شدند ، به نقاط ديگري از کره زمين مهاجرت کنند و کساني را که از هجرت خودداري کردند سرزنش و توبيخ مي نمايد .
«... قَالُوا أَلَم تََکُن أَرضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهَا جِرُوا فِيهَا... »[6]
« مگر زمين خدا گسترده نبود تا مهاجرت کنيد »
البته مکتبي که بر پايه اصول انسانيـت و حقوق بشـر استوار شـده غير از اين نمي تواند باشد قرآن
مي فرمايد :
«وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرّقُوا وَ اذکُرُوا نِعمَتَ اللهِ عَلَيکُم إِذ کُنتُم أَعدَاءً فَألّفَ بَينَ قُلُوبِکُم فَأصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إخوَاناً... »[7]
« همگي به ريسمان محکم خدا چنگ زنيد ومتفرق نشويد ، بياد آريد نعمت خدا را آن گاه که با يک ديگر دشمن بوديد ، و خدا شما را با هم آشنا کرد و دلهاي شما را به هم پيوند داد و صبح کرديد در حالي که با هم برادر بوديد »
اسـلام در همـه زمينه ها معيـار و ملاک داده اسـت ، از آن جمـله بـراي اتحـاد و پيـوند اجتمــاعي «حبل الله» را نشان داده. به وسيله «الله» خودتان را نگهداريد و به ريسمان خدايي چنگ زنيد .
ضمناً روي کلمه «جميعاً» نيز تکيه کرده، پس نمي گويد « تک تک به ريسمان خدايي چنگ زنيد» ،
بلکه مي گويد همگي ودليل آن درجمله بعد نهفته است.«ولا تفرقوا»جدا نشويد. به دنبال آن«واذکروا نعمت الله عليکم » دشمني ها واختلاف گذشته رابه ما يادآوري مي کند.
اگر بخواهيم زدگي يا پارگي هاي پارچه اي را پيدا کنيم بايد آن را در مقابل روشنايي و نور قرار دهيم ، هم چنين اگر بخواهيم بفهميم در يک جامعه چه اندازه پارگي و جدايي وجود دارد بايد پرده افکار آن جامعه را در مقابل نور حقيقت قرآن قرار دهيم و با ديده عقل نظر کنيم تا بفهميم تا چه اندازه وحدت اجتماعي در آن قوم از بين رفته است .
در فقه اسلامي در باب جهاد بحثي تحت عنوان« مرابطه» يعني آمادگي براي حفظ مرزهاي اسلامي ، در برابر هجوم احتمالي دشمنان ديده مي شود ، که احکام خاصي هم براي آن ذکر شده است .
نا گفته پيداست که درداخل حوزه اسلام به هيچ وجه مرز و تقسيم بندي جغرافيايي وجود ندارد ، و در بيرون حوزه اسلام نيز تنها مرزهاي فکري و اعتقادي است ، نه نژادي ، اقتصادي جغرافيايي و....
اسلام با معارف و احکام ويژه خود، براي ايجاد يک وحدت فکري و به اصطلاح وحدت ايدئولوژيکي، تلاش بسياري، در ميان تمام افراد بشر نموده است . ضمناً بايد توجه داشت وحدت فکري وعقيدتي که اسلام پايه گذار آن است بر خلاف روابط فکري و ايدئولوژيکي احزاب سياسي و امثال آن ها ، مخصوص طبقه وجمعيت و ملت خاص نيست ، بلکه مربوط به همه ي جامعه ي بشريت است و اين يک امتياز بزرگ براي ايد ئولوژي اسلامي محسوب مي گردد ، که به هيچ وجه رنگ طبقاتي و منطقه اي ندارد ولي احزاب و دسته هاي سياسي جهان ، و مکتب هاي فلسفي وابسته به آن گرچه به ظاهر اساس کارشان را بر وحدت فکري و مرامي قرار داده اند ، اما همه در اين عيب بزرگ مشترکند که يا از آغاز جنبه عمومي و جهاني نداشته اند و يا بعد آن را از دست داده اند . مثلا نژاد آلماني در حزب نازي ، و نژاد يهود درصهيونسيم و منافع خصوصي آن ها، زير بناي اصلي احزاب مذکور را تشکيل مي دهند . يا احزاب کمونيست ، امروز رنگ محلي داشته و حافظ منافع يک کشور خاص مي باشند؛ به همين دليل کمونيسم در هر يک از کشور ها به رنگ خاصي در آمده است . در نتيجه آن ها هم تنها مربوط به يک دسته ازافراد بشرمي باشند . آنان مدعي اند بايد طبقات ومرزهارا ازاجتماع انساني برچيد ، وجامعه ي جهاني بدون طبقات بوجود آورد ، ولي اين طرح هنوز پياده نشده و قراين هم نشان مي دهد که در آينده هم پياده نخواهد شد .
وصل الله علي محمد وال محمد پايان درس بيست و يکم
1ـ سوره حجرات ـ آيه 13
2ـ سوره حجرات ـ آيه 13
3ـ سوره عنکبوت ـ آيه 56
4ـ سوره نحل ـ آيه 36
5ـ سوره انبياء ـ آيه 105
6ـ سوره نساء ـ آيه 97
7ـ سوره ال عمران ـ آِيه 103