تاریخ ارسال خبر: 11 دی 1396 |
بنابرتصریح قرآنکریم راه رشد به انسان نشان داده شده است.« لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي: در قبول دین اکراهی نیست (زیرا) راه درست از راه انحرافی روشن شده است (بقره، 256).
آیهي شریفه تأکید میکند اجباری در دین نیست زیرا اسلام و هر مذهب حقّی، از دو جهت نمیتواند جنبهي تحمیلی داشته باشد: بعد از دلایل روشن و معجزات آشكار، نيازي به تحميل نيست.
گوهر خود را هويدا كن كمال اين است و بس
سلسله درسهاي استاد طاهايي در شکوفایی کمالات انساني
هر انسانی با مجموعه ای از استعدادها و لیاقتهای درونی قدم به این جهان میگذارد كه همه در او بالقوّه نهفتهاست و هر چه از عمر او میگذرد این نیروها تحت شرایطی به فعلیت درمی آید و شکوفا میشود؛ بنابراين آدمی موظّف است همان طور که برای زندگی خود تلاش میکند، برای نیل به کمال و فعلیت پیدا کردن قواي درونیاش هم تلاش کند و راهی را انتخاب نماید که او را به سعادت و خوشبختی برساند. پس خداوند تبارک و تعالی سرمایه های گرانسنگي را در اختیار بشر قرار داده است.
قرآن میفرماید):وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون( و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالی که هیچ نمیدانستید؛ امّا برای شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شکر نعمت او را به جاي آورید».(نحل،78) این آیه به وضوح میگوید كه انسان در آغاز تولّد، مطلقاً علمی ندارد، بنابراین هر چه کسب کرده بعد از تولّد و به وسیلهي ابزاری بوده که خداوند در اختیارش قرار داده است.
همچنين علوم بدیهی، ضروری و فطری در لحظهي تولّد به صورت «فعلیت» در انسان نبوده است و تنها استعداد و قوّهي آن در نهاد آدمی وجود داشته است. به تعبیر دیگر، ما، در لحظهي تولّد از همه چیز حتّی از خویشتن خویش غافل بودیم؛ کمکم، چشم قدرت بینایی،گوش قدرت شنوایی و عقل قدرت درک و تجزیه و تحلیل پیدا کرد.
اين آیهي مبارکه نخست از گوش و سپس از چشم نام میبرد. شاید به جهت آن باشد که فعالیّت گوش زودتر از چشم آغاز میشود. گوش انسان حتّی در دوران جنینی قدرت شنوایی دارد و آهنگ قلب مادر را میشنود. خداوند گوش را وسیلهای برای تعلیم و تربیت در همهي زمینه ها قرار داده است.
دیگر از ابزارهای شناخت و شکوفایی و کمال « فؤاد» است. گرچه فؤاد به معنی قلب آمده است امّا این تفاوت را با قلب دارد که در معنی فؤاد، جوشش و افروختگی و پختگی یا به تعبیر دیگر تجزیه و تحلیل و ابتکار گنجانده شده است. به طور مسلّم این موضوع پس از تجربهي کافی به انسان دست میدهد و به هر حال گرچه ابزار شناخت منحصر به این دو یا این سه نیست ولی مسلّماً مهمترین ابزارها همین است زیرا علم انسان یا از طریق «تجربه» حاصل میشود یا «استدلالات عقلی» و تجربه بدون استفاده از چشم و گوش امکان ندارد و استدلالات عقلی از طریق فؤاد یعنی عقل صورت می گیرد.
هر گونه پیشرفت و تکامل و ترقّی مرهون این سه وسیله است؛ بنابراين بلافاصله خداوند ميفرمايد: «لَعَلَّکُم تَشْکُرُونَ» در واقع شکرگزاری این نعمتها، مرحله ای از رشد و کمال انسان است.(نمونه،ج11، ص335تا338)
قرآن کریم علاوه بر ابزار شناخت، از علمی که سبب رشد و شکوفایی میشود نیز خبر میدهد. در سورهي انبیاء آیهي 51 میفرماید: «وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمين: ما وسیلهي رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگی) او آگاه بودیم». «رشد» در اصل به معنی راه یافتن به مقصد است و در این جا ممکن است اشاره به حقیقت توحید باشد که ابراهیم (علیهالسّلام) از سنین کودکی از آن آگاه بود. جملهي «کُنّا به عالمین» به شایستگی های ابراهیم (علیه السّلام) برای کسب این مواهب اشاره دارد. در حقیقت خدا هیچ موهبتی را به کسی بدون دلیل نمیدهد(نمونه،ج13، ص 428).
قرآن کریم بارها انسانها را به تفکّر و اندیشه دعوت نموده است و معتقد است که به کار انداختن این نیروی درونی درهای علم و دانش را به روی انسان باز میکند، امّا باید دانست که هر دانشي مایهي رشد و تکامل انسان نمیگردد بلکه علمی رشد آخرین است که انسان را در مسیر توجّه به خدا قرار دهد و به اصطلاح رنگ الهی به بینش توحیدی انسان بدهد.
شکّي نیست که ابراهیم (علیهالسّلام) یقین استدلالی و فطری به یگانگی خدا داشت، امّا با مطالعه در اسرار آفرینش یقین او به حدّ کمال رسید و خداوند درهای رشد و تکامل را برای او گشود.
«وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين: و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین(و حکومت مطلقهي خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم (تا به آن استدلال کند) و اهل یقین گردد(انعام، 75)».
با تدبّر در آیات قرآن فهمیده میشود که منظور خداوند از نشان دادن ملکوت آسمانها و زمین به حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) این است که خداوند با نشان دادن وابستگی همه چیز به خود، خود را به ابراهیم نشان داد؛ وقتی فهمیده شد که همه چیز به خود وابسته است و در ربوبیت و تدبیر خدا چیزی و کسی شرکت ندارد پس ستارگان و ماه و خورشید که خودشان دارای تحوّل و طلوع و غروب هستند، نمیتوانند مربّی عالم باشند. بینش توحیدی ابراهیم(علیهالسّلام) همراه با تدبّر در نظام جهان و دستیابی به ملکوت و عالم غیب سبب رشد او گردید.
پس علمی سبب رشد میگردد که انسان در پرتو آن علم، در مسیر خدا و شناخت ذات و صفات و اوامر و نواهی او قرار گیرد و از خداوند باريتعالي غافل نشده و مطیع دستورات او باشد، چنان كه موسی (علیهالسّلام) اینگونه بود.
قرآن میفرماید:« فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا: (در آن جا) بندهای از بندگان ما را یافتند که رحمت (و موهبت علمی) از سوی خود به او آموخته بودیم. موسی به او گفت: (آیا از تو پیروی کنم تا از آن چه به تو تعلیم داده شده، و مایهي رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟ »(کهف، 65-66).
یکی دیگر از عوامل رشد انسان شناخت دستورات و وظایفی است که از نزد خدا به او محوّل شده است. افراد رشدیافته کسانی هستند که در محضر استادی که از اسرار درون آگاه است و چهرهي باطن را مینگرد، شاگردی میکنند. تعبير «رُشْداً» نشان میدهد که علم هدف نیست، بلکه برای راه یافتن به مقصود و رسیدن به خیر و صلاح است. چنین علمی ارزشمند است و مایهي افتخار و باید آن را از استاد آموخت.
با توجّه به انواع مختلف رشد، مانند رشد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... باید گفت: انسان رشید، انسانی کامل است که در تمام این زمینه ها به کمال مطلوب برسد و در تمام مراحل از چراغ خرد بهره گیرد.
پیرامون رشد اقتصادی قرآن میفرماید:« وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُم: یتیمان را چون به حدّ بلوغ رسند بیازمایيد اگر در آنها رشد(کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید» (نساء، 6).
بر طبق آیهي شریفه برای در اختیار داشتن سرمایه، علاوه بر بلوغ جنسی، بلوغ اقتصادی و اجتماعی هم لازم است. امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: مراد از «انَسْتُم رُشْداً» این است که بتواند مال خود را حفظ کنند (تفسیر نور، ج2،ص 245).
بنابرتصریح قرآنکریم راه رشد به انسان نشان داده شده است.« لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي: در قبول دین اکراهی نیست (زیرا) راه درست از راه انحرافی روشن شده است (بقره، 256).
آیهي شریفه تأکید میکند اجباری در دین نیست زیرا اسلام و هر مذهب حقّی، از دو جهت نمیتواند جنبهي تحمیلی داشته باشد: بعد از دلایل روشن و معجزات آشكار، نيازي به تحميل نيست. كساني به زور متوسّل میشوند که منطق نداشته باشند در حالی که اسلام دارای منطق روشن و نیرومند است. دین از یک سلسله اعتقادات قلبی ریشه میگیرد و امکان ندارد تحمیلی باشد. اجبار میتواند جسم انسان را تسلیم کند ولی اعتقادات او را هرگز. البتّه این بدان معنا نیست که اسلام هرگز به اقدام نظامی دست نزده است بلکه در مواردی چنین قدرتنماييهايي داشتهاست و براي محو آثار شرکت و بتپرستی که یک بیماری و خرافه است اقدام نمود، چرا كه نباید اجازه داد جمعی در مسیر صددرصد غلط پیش رفته و به سقوط کشیدهشوند.
در برابر کسانی که نقشهي نابودی و حمله به مسلمانان را میکشیدند دستور به جهاد دفاعی داده شد و شاید بتوان گفت که بیشترین جنگهای اسلامی در زمان پیامبر (صلّياللهعلیهوآله) از همین قبیل است.
برای کسب آزادی در تبلیغ، هر آیینی که حق باشد میتواند به طور آزاد خود را معرّفی کند و اگر کسانی مانع از این کار شوند دین میتواند به زور این حق را به دست آورد (قرآن حکیم.ص42).
بنابرتأکید قرآن کریم دین مایهي رشد انسانیت است و بر همگان لازم است موانع رشد را برطرف نمايند و زمینه را برای شکوفایی فراهم سازند. دست آفرینش زمینهي رشد را فراهم ميكند و مربّیان مایههای رشد را در بشر نمیآفرینند، بلکه امدادگری کرده و انسان را در رسیدن به قلّهي سعادتش کمک مینمایند؛ به بیان دیگر مربّیان یادآورندگانند نه نوآوران؛ آموزش جدید به بشر نمیدهند بلکه آنچه در مکتب فطرت آموخته و به صورت کمرنگ در نهان انسان وجود دارد متجلّی میسازند.
علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «فبعث فيهم رسله و واتر إليهم أنبيائه ليستأدوهم ميثاق فطرته، و يذكروهم منسي نعمته، و يحتجوا عليهم بالتبليغ و يثيروا لهم دفائن العقول: خداوند، پیامبرانش را در میان آنها مبعوث کرد و رسولان خود را پیدرپی به سوی آنان فرستاد تا پیمان فطرت را از آنها مطالبه کنند و نعمتهای فراموش شدهي الهی را به آنان یادآوری نمایند» (نهج البلاغه، خطبه 1).
تنظيم: مريم پورحسيني