قال الله العظيم في کتابه:
«فَمنَ النّاسِ مَن يَقولُ رَبّنا اتِنا فِي الدّنيا وَ ما لهُ فِي الاخِرةِ مِن خَلاقٍ، وَمِنهُم مَن يَقولُ رَبّنا اتِنا فِي الدّنيا حَسَنة وَ فِي الاخِرةِ حَسَنة وَقِنا عَذابَ النّار. اّولئِکَ لَهّم نَصيبٌ مِمّا کَسَبوُا وَاللهُ سَريعُ الحِساب»[1]
بسم الله الرحمن الرحيم
لاحول ولا قوه الا بالله العلي العظيم
درس پنجم سعادت واقعي
قال الله العظيم في کتابه:
«فَمنَ النّاسِ مَن يَقولُ رَبّنا اتِنا فِي الدّنيا وَ ما لهُ فِي الاخِرةِ مِن خَلاقٍ، وَمِنهُم مَن يَقولُ رَبّنا اتِنا فِي الدّنيا حَسَنة وَ فِي الاخِرةِ حَسَنة وَقِنا عَذابَ النّار. اّولئِکَ لَهّم نَصيبٌ مِمّا کَسَبوُا وَاللهُ سَريعُ الحِساب»[1]
« بعضي ازمردم مي گويند: خداوندا در دنيا (وجهان مادي) به ما نيکي مرحمت کن اينان بهره اي ازآخرت ندارند وبعضي مي گويند: دردنيا وآخرت (هردو) نيکي به ما عنايت کن وما را از عذاب دوزخ بر کنار دار، اينها ازکار خود بهره مي برند و خداوند سريع الحساب است.»
دانشمندان اخلاق هدف نهايي علم اخلاق را خوشبختي وسعادت واقعي دانسته اند ، همان حقيقتي که تمام افراد انساني در طلب آن وبراي بدست آوردن آن درتلاش وکوششِ پيوسته به سر مي برند.
سعادت چيست؟
تعريف کلي سعادت دريک عبارت کوتاه « رسيدن به هر نوع کمالِ ممکن است که انسان استعداد و شايستگي بـدست آوردنِ آن را دارد.» يابه عبـارت ديـگر بهره بـرداري کمال از نيروهاي مـادّي و معنوي که دراختيار انسان مي باشد ؛ البته هر دسته ازانسان ها برای رسيدن به اين سعادت و مصاديق جزئي آن راهي را در پيش گرفته وانتخاب مخصوص دارند.
يک دسته سعادت را در ثروت زياد وجمع آوري مال ودسته ديگر در پراکنده کردن آن در راه رضاي شهوات خود مي دانند ، با اين که هردودسته در اشتباهند.
دسته اي از مردم نيز سعادت را در مقام مي دانند وبراي نيل به اين هدف جِّد وجهد وکوشش فراواني به کار مي برند ووقتي به آن رسيدند مي کوشند تا به هر نحوي باشد آن را از دست ندهند.
گروهی از فلاسفة قديم يونان سعادت را تنها در تقويت روح مي دانستند و معتقد بودند که وضع جسمي کوچک ترين اثري در اين قضيه ندارد ؛ بر اساس همين عقيده سعادت کامل را براي انسان دراين دنيا غير ممکن مي دانستند به دليل آنکه روح با بدن مادي ارتباط دارد ، لذا نسبت به تمام امور مادّي بي اعتنا بودند.
نقطه مقابل آنها گروهي هستند که سعادت رامنحصر در بهره برداري بدون قيد و شرط از لذايذ مادي دانسته ، هرگونه مانعي را برسر اين راه محکوم مي کنند. در اينجاست که بايد براي شناخت واقعي سعادت ، از استدلالات عقل کمک گرفت.
انسان تنها روح يا فقط جسم نيست ، بلکه و جود اواز هر دو قسمت تشکيل يافته است: (ماده ومعنا ، سرشت و تفکر وخلاصه داراي چند جنبه است. لذا سعادت واقعي نصيب کساني مي گردد که حيات مادّي ومعنوي را با هم مورد توجه قراردهند ومسلماً هر برنامه اي که تنها به يک قسمت ازوجود انسان توجه داشته باشد متضمن سعادت او نخواهد شد.
درمکتب آسماني اسلام ، اين برنامه جامع وکامل تنظيم شده وهردو قسمت را به موازات يکديگر خاطر نشان مي سازد.
قرآن مي فرمايد:
«يا اَيّهَا الّذينَ امَنوُا لا تُحَرِموُا طَيّباتِ ما اَحَلّ الله لَکُم وَلا تَعتَدوا»[2]
« اي اهل ايمان پاکيزگي هايي را که خدا براي شما حلال کرده حرام نگردانيد ؛ ولي از حدّ خويش پا فراتر نگذاريد واسراف نکنيد بلکه به اندازه مصرف نماييد.»
وصل الله علي محمد وال محمد
پايان درس پنجم
1. سوره بقره - آيات 200 تا 202
2. سوره ما ئده – آيه 87