به یاد خطیب توانا
امیر بیان مولا امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن معرّفی اوصاف پویندگان راه انبیاءعلیهم السلام در نهج البلاغه میفرماید: « وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ... يَتَوَاصَلُونَ بِالْوِلَايَةِ وَ يَتَلَاقَوْنَ بِالْمَحَبَّةِ وَ يَتَسَاقَوْنَ بِكَأْسٍ رَوِيَّةٍ وَ يَصْدُرُونَ بِرِيَّةٍ» که بندگان خدا... با ولایت به یکدیگر میپیوندند و با محبّت با هم ملاقات میکنند و با پیمانهای سیراب کننده، عطش یکدیگر بدانید را فرو مینشانند و پس از سیراب شدن (از نزد یکدیگر) خارج میشوند (نهج البلاغه، خطبهی 214).
ولایت و محبّت قویترین عامل ارتباطی است که افراد را به یکدیگر پیوند داده و قلوب را به هم پیوند میدهد. این محبّت قلبی به هنگام ملاقات در فعل و قول آشکار میشود.
استاد طاهایی قریب به نیم قرن، یاری توانا و مشاوری عالیقدر و دلسوز را در کنار خود داشتند که به راستی حاصل عمر ایشان بود. رابطهی میان آن دو حقیقتاً نماد دوستی و محبّت عمیق بود.
گفتار حاضر خلاصهای از مصاحبه با استاد طاهایی پیرامون شخصیت استاد اعتمادی و ویژگیهای ایشان است که در اختیار شما قرار میگیرد.
* سابقهی آشنایی: در سالهای ابتدایی تأسیس مکتب نرجس علیهاالسلام خانم اعتمادی در منزل استاد طاهایی در یک مهمانی در منزل استاد طاهایی با ایشان آشنا میشوند. استاد با یک گفتگوی صمیمانه و دوستانه خانم اعتمادی را دعوت و تشویق به درس خواندن در مکتب نرجس علیهاالسلام نموده و این جلسه آغازی زیبا برای یک همراهی و یاری در سالیان متمادی میشود.
استاد طاهایی در همان آغاز با یک کارشناسی دقیق و بینش ژرف، تدریس و سپس مدیریت کلاسهای نهضت سوادآموزی و مقطع ابتدایی را به ایشان واگذار نمودند.
* کلاسهای آیندهی روشن، آینده را روشن میکند
در دوران حکومت و سلطهی طاغوت اکثر خانوادهها اجازه نمیدادند فرزندان دخترشان به مدارس دولتی رژیم شاهنشاهی بروند. استاد طاهایی با درک این مشکل مجموعه کلاسهای آیندهی روشن را در مکتب نرجس علیهاالسلام پایهریزی و برنامهریزی نمودند تا خانوادهها بدون دغدغه فرزندانشان را به امر تحصیل مشغول دارند.
افراد زیادی به ورود دخترانشان به این کلاسها تمایل پیدا نمودند. استاد طاهایی در ابتدا تدریس و سپس مدیریت این کلاسها را به خانم اعتمادی واگذار نمودند.
استاد طاهایی خود فرمودند: «من توانمندی و مدیریت قوی و بالایی را در ایشان مشاهده نمودم به همین سبب این کار را انجام دادم».
سالها کلاسهای آیندهی روشن با موفّقیت ادامه داشت تا زمانی که بحران و خفقان بالا گرفت و از طرف ساواک کلاسهای آینده روشن تعطیل شد. ولی استاد اعتمادی به همکاری و تعلیم و تعلّمش در مکتب نرجس علیهاالسلام ادامه داد.
* استادی که رسم شاگردی را خوب میدانست
خانم اعتمادی دروس حوزه را در محضر استاد طاهایی گذرانده بود. ایشان سالهای سال با عشق و علاقهی وافر و وصفناپذیری همهجا در کنار استاد در کلاسهای درس و سخنرانیهای ایشان با پشتکار فراوان شرکت نموده و مشغول علمآموزی بود.
استاد طاهایی میفرمود: «اعتمادی از فهم و درک فوقالعادهای برخوردار بود و بر این مسأله پایدار و صابر بود. به طوری که در سالهایی که مکتب نرجس علیهاالسلام به دستور ساواک تعطیل شده و جلسات مذهبی و درسی مخفیانه در منازل دوستان و گاهی منزل خودمان و خانهی اعتمادی داشتیم همهجا همراهی نموده، در درسها شرکت کرده و یادداشت نموده و جمعآوری میکرد».
* آغازی نو و حیاتی تازه با پیروزی انقلاب
سرانجام خون شهدا به ثمر نشست و فریاد مظلومان کاخ ظالمان را در هم کوبید و انقلاب به بار نشست در دورهی جدید فعالیتهای مکتب نرجس و بازگشایی مکتب در سال 57 حضور استاد اعتمادی در کنار مدیریت و مؤسّس اولین حوزههای علمیهی بانوان استاد طاهایی تأثیر فراوانی داشت. این مشاور عالیقدر در تمام مناسبتهای سیاسی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی که در این مکان مقدّس برگزار میشد، خانم را در هماهنگی و برنامهریزی یاری مینمودند.
استاد طاهایی در این باره میفرمود: «اعتمادی صادقانه برخورد میکرد. خوب فکر میکرد و دوراندیش بود در واقع باید بگویم مشاور عالی برای من بود. بر اثر حسن نیّت و خلوصی که داشت، من چهل سال با این عزیز همکاری داشتم. ما با یکدیگر مسایل و امور مختلف را بررسی میکردیم و پس از مشورت به نتایج خوبی میرسیدیم. خدا را سپاس میگویم این دوستان عزیز ما و شاگردان مکتب نرجس علیهاالسلام همه خوبند یکی از یکی بهتر ولی اعتمادیِ عزیز، باوفاتر از همه، صادقتر از همه، همراه تر از همه نسبت به من بود. اعتمادی بازوی من بود. اعتمادی کمک کار من بود. همراه روزهای تنهایی من بود. در مدت یک سالی که حاجآقای طاهایی زندان بود شب و روز این عزیز با من بود به طور کلّی در آن ایّام خانهی ما زندگی میکرد تا من تنها نباشم».
* خطیب توانا به میدان خطابه دعوت میشود
خانم اعتمادی از زبان و بیان فصیحی برخوردار بود؛ به طوریکه سخنرانیهای غرّا و پرشور ایشان حتّی قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن زبانزد خاصّ و عام است.
استاد طاهایی میفرمود: «چون لیاقت و شایستگی را در ایشان دیدم تدریس و سخنرانی را به ایشان واگذار کردم و چه خوب هم از عهده برمیآمد. با مطالعات زیاد سخنرانی مینمود و کلامش همیشه مستند بود».
مشهورترین خطابههای خانم اعتمادی در مورد قدس و فلسطین است. به طوری که بیشتر افراد ایشان را با این موضوع در اذهان دارند.
هر سال در روز قدس مردم در مکتب نرجس علیهاالسلام جمع میشدند و ایشان یک سخنرانی غرّا و روشنگرانه در رابطه با صهیونیسم جهانی و مسألهی فلسطین و موقعیت گذشته و حال آن مینمود. ظلم و ستم صهیونیستها و کشتار بیرحمانهی آنها و همچنین اهدافشان را خیلی عالی بیان کرده و مردم را برای شرکت در راهپیمایی باشکوه و با معرفت آماده میکرد. این برنامهی همه سالهی ایشان بود که با مشیت الهی روز تشییع ایشان روز قدس و محلّ دفنشان نیز صحن قدس شد!
* استاد اعتمادی در کرسی تدریس
خانم اعتمادی پس از درس خواندن در محضر استاد طاهایی و بهرهبردن از معارف دین وارد سنگر تدریس شد و به نیکویی و خوبی از عهدهی آن برآمد. تدریس ایشان در حوزههای علوم مختلف بود. امّا بیشتر روی اصول دین و اعتقادات بود از جمله: تاریخ اسلام و ادیان، تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و اخلاق و... که در هر یک از این موارد مهارت خوبی از خود نشان داد.
یکی از مشهورترین درسهای ایشان، تبیین انقلاب و ریشههای آن بود که برای طلّاب ایرانی و غیرایرانی بسیار جذّاب و خوب ارائه میشد.
به طور کلّی پس از پیروزی انقلاب و گذر از آن روزهای حساس و پرمسئولیت، استاد اعتمادی قویاً وارد میدان درس و بحث و به خصوص تدریس شد. علاوه بر مکتب نرجس علیهاالسلام در حوزههای علمیهی دیگر و دانشگاه امام رضا علیه السلام تدریس داشت. ایشان برای تدریس به سفرهای استانی و همچنین خارج از خراسان نظیر سیستان و بلوچستان نیز میرفت.
* همراهی با استاد توأم با مهربانی و ادب
خانم اعتمادی چهل سال با استاد طاهایی همراه بود. به طور مسلّم این دورهی طولانی معیّت، علاقهای عجیب بین این دو نفر ایجاد کرده بود. استاد طاهایی میفرمود: «آنچه دو نفر را به یکدیگر نزدیک میکند، عقیده است نه نسب و حسب و جغرافیا. وقتی اعتقادات دو نفر به هم نزدیک باشد خیلی با هم مأنوس میشوند. خانم اعتمادی از نظر عقاید خیلی به من نزدیک بود و از سوی دیگر محبّت و علاقهی وافری به من داشت. اگر یک سردرد میشدم ایشان خیلی اظهار ناراحتی میکرد و همیشه دغدغهی سلامتی و راحتی مرا داشت. احترام زیادی برای حرفهای من قائل بود. به همین جهت حضور ایشان در کنار من به خصوص در سفرهای تبلیغی نظیر مکّه و مدینه بسیار مفید و ثمربخش بود؛ به طوری که من بدون ایشان سفر نمیکردم. باید بگویم هر قدمی که مدرسهی علمیهی نرجس علیهاالسلام برمیداشت ایشان با ما بود. بهخصوص در لحظات سخت و دشوار روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب و بعد از آن که مسئولیتها و کارهای مهمّی نظیر بسیجهای مردمی و برگزاری دورههای آموزشی نظامی، کمک به زلزلهزدگان بر عهدهی ایشان بود. یکی از برنامههای مهم پس از پیروزی انقلاب سفر به مناطقی همچون تربت جام و زاهدان برای مسألهی وحدت شیعه و سنّی بود که ایشان در این زمینه بسیار فعّالیت کرده و سخنرانیهای داغی ایراد مینمودند».
* راز محبوبیت استاد اعتمادی
خانم طاهایی میفرمود: «یک ویژگی ایشان داشت که هر کسی این صفت را داشته باشد، محبوبیت پیدا میکند و آن مادّی نبودن ایشان بود. هیچ انگیزهی مادّی در کارش نبود و اصولاً به مادیّات توجّه نداشت. در این مدّت چهل سالی که در این مدرسه با من همکاری داشت اصلاً انتظار حقوق نداشت و نمیگرفت. بلکه اگر خودش چیزی داشت سعی میکرد برای حوزه مصرف کند. چون حوزه مکانی است که از نظر مادّی وابسته به دولت نیست؛ بهخصوص در رژیم گذشته. در نظام اسلامی هم حوزه وابستگی مالی به دولت ندارد و مردمی است و لطف حوزه نیز در همین است که مردمی باشد تا بتواند مستقل کار کند. اعتمادی عزیز به پیروی از انبیاء و اولیاء با انگیزهی مادی کار نمیکرد و انتظاری نداشت که به او اجرتی بدهند».
قرآن در سورهی یاسین در مورد انبیاء میفرماید: «اتَّبِعُوا مَن لاَّ يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ» (یس/21)؛ از کسانی پیروی کنید که پاداشی از شما نمیخواهند و آنان راه یافتهاند.
انگیزهی الهی
خانم طاهایی میفرمود: «یکی دیگر از رموز محبوبیت اعتمادی انگیزهی الهی و خلوص نیّت است که البته هرکس پیوند خود را با خداوند تبارک و تعالی محکم کند، خداوند متعال هم پیوند او را با خلقش برقرار کرده و بین بندگانش در زمین و آسمان محبوبیت میدهد. ایشان خلوصش خیلی زیاد بود همیشه برای خدا کار میکرد و عبادت مینمود. برای خدا زندگی میکرد، برای خدا تدریس مینمود. در همهی کارها خدا را در نظر داشت. طبیعی است که اینها محبوبیت میآورد.
حال سؤال مهم این است که چگونه آدمی به چنین اخلاصی دست یابد؟
قویترین انگیزه ایمان است. هر قدر ایمان و معرفت و شناخت بیشتر شود، انگیزهی مؤمن قویتر میشود، زیرا ایمان محرّک اوست و قویترین انگیزه برای کار کردن در راه رضای الهی است. مؤمن همیشه به یاد خداست و این یاد خدا هم میتواند وادار کننده باشد و هم بازدارنده. یاد خدا انسان را از کارهای زشت بازمیدارد و به کارهای خیر سوق میدهد.
خلوص نیّت که آمد، خداوند در همهی کارها یاری میدهد. زیرا «مَن كَانَ لِلّهِ كَانَ اللهُ لَهُ»؛ هرکس برای خدا قدم بردارد خدا کمکش میکند. خداوند تبارک و تعالی فکرش را باز میکند و هدایتش مینماید. قرآن میفرماید: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (عنکبوت/69)؛ کسانی که برای [به دست آوردن خشنودی] ما [با جان و مال] کوشیدند بیتردید آنان را به راههای خود [راه رشد و سعادت و بهشت و مقام قرب] راهنمایی میکنیم. یقیناً خدا با نیکوکاران است.
انسانی که عمرش را در راه خدا مصرف میکند مورد احترام همه قرار میگیرد و محبوب دلها میشود. قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» (مریم/96)؛ قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دلها] محبّتی قرار خواهد داد. ما همیشه فکر میکنیم ثروت، مقام، پست، زیبایی، تجمّلپرستی و... باعث احترام و محبّت در بین دیگران میشود. در حالی که این طور نیست! وقتی ایشان از دنیا رفت مانند یک عالم بزرگ تشییع جنازه کردند و از مقامشان تجلیل شد. مردم بسیار گریه میکردند، در تمام مراسم از دفن و ختم و... جمعیت زیادی شرکت مینمودند. مثل راهپیماییها جمعیت میآمد. تمام این احترامها برای این بود که عمرش را در راه خدا صرف کرده بود خدا هم همین طور مورد احترام همه قرارش داده است.
در زیارت امینالله میخوانیم: «محبوبة فی ارضک و سمائک».
این نکتهی مهم زندگی ایشان برای جوانان درس و عبرت است که: ایمان و تقوا و برای خدا کار کردن یک دوستی از شما در دل مردم قرار میدهد که همه شما را دوست دارند. دیگر آن دوستی برای زیبایی، جوانی و سایر مسائل نیست.
امیدوارم خداوند تبارک و تعالی با حضرت زهرا علیهاالسلام محشورش کند چون خیلی به ایشان علاقهمند بود.
گروه تنظیم آثار استاد طاهایی