سلسله درسهاي استاد طاهايي
آزموني دهگانه براي دانايان
انسان، گل سرسبد مخلوقات عالم است و تمام موجودات در خدمت او میباشند. امتیاز آدمی بر سایر مخلوقات به سبب نعمت والا و بزرگ عقل است که اساس شخصیّت و منشأ اصلی افتخارات آدمی شمرده میشود. به وسیله ی این گوهر گرانبهاست که آدمی راه را از بیراهه و صلاح را از فساد تشخیص میدهد و در پرتو فروغ و روشنایی آن خود را از تاریکی ها و پرتگاه های زندگی نجات میبخشد.
مراتب کمال انسانیت، هنگامی حاصل میشود که شخص از سلامت و رشد عقلی برخوردار باشد. عوامل و اسبابی میتوانند موجب باروری عقل و یا انحطاط و رکود آن بشوند. انسان، هنگامی میتواند حقایق را خوب تمیز دهد و هر چیزی را به خوبي بسنجد که عقل خود را در مسیر حکمت الهی قرار دهد.
امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) میفرمایند:
«لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِه. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَهِ. ثُمَّ قالَ (عليهالسّلام): أَلْعاشِرَهُ وَ مَا الْعاشِرَهُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ (عليهالسّلام): لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقی» (تحفالعقول ، ص ۴۴۳).
عقل هیچ مسلمانی به کمال نمیرسد، مگر این که ده صفت در او یافت شود:
1- (مردم) از وی همیشه آرزوی خیر داشته باشند؛
2- از شرّش در امان باشند؛
3- خیر دیگران در نظرش زیاد جلوه کند؛
4- خیر خودش را اندک شمارد؛
5- اگر از وی هر حاجتی بخواهند، خسته نشود؛
6- در طول عمرش از طلب علم ملول و دلتنگ نشود؛
7- نیازمندی به خدا، از ثروت در نزد او بهتر باشد؛
8- خواری در پیشگاه خدا از عزّت به دست آوردن در نزد دشمنان خدا، نزد او گرامیتر باشد؛
9- گمنامی نزد او لذّت بخشتر از شهرت باشد؛
در اولین فراز این روایت حضرت میفرمایند:
1- اََلخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ:
خیر دارای معاني گسترده ای است و شامل خیر مادّی و خیر معنوی میشود. خیر مادّی یعنی هر نوع کمک مادّی به افراد که میتواند با دست و زبان یا مال و غیره باشد. خیر معنوی شامل کمکهای علمی، مذهبی، روحی و ... است.
مأمول از ریشه ی أمل، به معنای آرزوست؛ بنابراین معنای جمله چنین میشود: مردم آرزومند خیر او میباشند.
2- وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ:
شر در مقابل خیراست؛ به معنای چیزی که مردم به آن بی رغبتاند و به معنای فساد و ظلم نیز به کار رفته است. مأمون از ریشهی أمن، به معنای امنیّت و آسودگی است. امام (علیهالسّلام) میفرمایند: عقل در صورتی کامل است که مردم از شرّ وی در امان باشند؛ یا به بیان دیگر شرّی نبینند. مردم میدانند که این فرد اسرارشان را فاش نمیکند؛ شخص امینی است؛ غیبت نمینماید؛ از مصاحبت با او در رنج نخواهند بود؛ زبان او تیز و برنده نیست؛ قلبها را نمیسوزاند؛ آبروی افراد را حفظ میکند و فحّاش و پرخاشگر نیست.
3- يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ:
انسان عاقل، خوبی های مختصر دیگران در نظرش بزرگ جلوه میکند. به آنها ارزش میدهد و غبطه میخورد و آن فرد را سعادتمند و موفّق میداند. این غبطه خوردن او را به سعی و تلاش وامیدارد. باید توجّه كرد که غبطه غیر از حسد است. المُؤمِن یَغبط وَلا یَحسُد: مؤمن غبطه میخورد، ولی حسادت نمیورزد. چون حسد یکی از صفات رذیله است و اگر کسی در صدد معالجه نباشد، هلاکش میکند. حسد هم برای محسود و هم برای خود حاسد ضرر دارد. امّا غبطه آناست که انسان، خیری را در کسی ببیند و غبطه بخورد و مشغول به آن عمل خیر شود. مصادیق غبطه معمولاً در علم وعبادات و خدمات ارزنده و ... یافت میشود.
4- يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ:
رشد عقل، آدمی را به جايي میرساند که هر اندازه عمل خیر و کار خوبی انجام دهد، آن را کم و ناچيز میشمارد. علی (علیهالسّلام) در اوصاف متّقین نیز چنین سخنی دارند: «لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ، وَلا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ»؛ از اعمال اندک خود خشنود نیستند و اعمال زیاد خودرا بسیار نمیشمارند (خطبهی193).
زیاد شمردن اعمال و عبادات، موجب عُجب در آدمی میشود و این ناشی از نقصان عقل اوست. در حالی که انسان اگر عمل خود را کوچک و ناچیز شمارد، موجب رشد و کمال او میگردد. این گونه افراد هیچ انتظاری از دیگران ندارند، چون همیشه خود را وامدار خداوند میدانند.
آنها پیوسته از این بیم دارند که حقّ نعمت خدا را ادا نکرده و راه و رسم عبودیت پروردگار را ترک گفته باشند و در برابر خلق خدا مسئول باشند. به همین سبب ذکر زبانشان این است: «الهی ما عَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ... » (بحارالأنوار، ج56، ص 225)
5- لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ:
یکی از ویژگیهای انسان عاقل، این است که از برآوردن حوایج مردم کسل و خسته نمیشود؛ با روی باز با مردم برخورد کرده، از آنها دلجویی میکند. به طور مسلّم وقتی خداوند به کسی نعمت فراوان میدهد در مقابل، آن كس باید به شکرانهی نعمتهای پروردگار به خودش، از برآوردن حوایج مردم خسته نشود. امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «يا جابِرُ! مَن کَثُرَت نِعَمُ اللهِ عَلَيهِ کَثُرَت حَوائِجُ النّاسِ اِلَيهِ» ؛ ای جابر! کسی که نعمتهای فراوان خدا به او روی آورد، نیازهای فراوان مردم نیز به او روی آورد (قصار/372).
چنین فردی هر کاری در حقّ دیگران از دستش برآید، کوتاهی نميكند و بدون منّت و خستگی آن را انجام میدهد و چنین حالتی را در تمام کارهای خود، از جمله انفاق كردن دارد؛ چنانچه قرآن میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید بخشش های خود را با منّت و آزار باطل نسازید (بقره/264).
6- وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ:
از نشانه های انسان عاقل، این است که در طول عمرش هیچگاه از طلب علم خسته و ملول نمیشود. خوشترین لحظات و ساعات زندگی او وقتی است که در مجلس علم و تحصیل آن باشد. لذّتی که از آموختن علم نصیب آدمی میشود، با هیچ یک از لذّات مادّی دنیا قابل مقایسه نیست. دربارهی یکی از طلّاب نوشته اند که هر وقت به درک مسأله ای از مسائل علمی موفّق میشد، فریاد میزد: «أَيْنَ المُلُوك وَ أَبْناءُ المُلُوك مِنْ هذِهِ اللَّذَّهِ»؛ کجایند شاهان و شاهزادگان که چنین لذّتی را بچشند!
و بی سبب نیست که دانشمند بزرگی چون خواجه نصیر طوسی میگوید:
لذّات دنیوی همه هیچ است پیش من در خاطر از تغیّر آن هیچ ترس نیست
روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا غیر از شب مطالعه و روز درس نیست
7- اَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى:
نیازمندی در درگاه خدا، از ثروت در نزد او محبوبتر باشد.
قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر/15). فقر در این جا معنای وسیعی دارد که شامل هرگونه نیاز، در تمام وجود و هستی میشود. ما برای ادامهی زندگی مادّی خود نیاز به نور آفتاب، آب، هوا، انواع غذاها و پوشش و مسکن داریم، ما برای زندگی معنوی و رسیدن به حق نيز به نیروی عقل و از آن برتر به وجود رهبران الهی و کتب آسمانی نیاز داریم و چون همه ی این امور از سوی خداست، ما سر تا پا نیازمند او هستیم (پیام قرآن، ج3، ص49).
شخص عاقل چون این فقر را درک میکند، این فقر برای او محبوبتر است از بینیازی و غنا. این افراد خود را بینیاز از خداوند نمیدانند چرا که چنین فکری برای بعضی از انسانها باعث طغیان میشود: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى» (علق/6و7).
8- وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ:
خواری نزد خدا از عزّت به دست آوردن پیش دشمنان خدا نزد او گرامیتر باشد. عزّت حقیقی نزد خداست. قرآن میفرماید:« أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمْ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا»؛ آیا عزّت و آبرو را نزد آنان میجویند؟ با این که همه ی عزّتها از آن خداست (نساء/139).
در این آیه به همه ی مسلمانان هشدار میدهدکه عزّت خود را در همه ی شئون زندگی اعم از اقتصادی، سیاسی و مانند آن، در دوستی با دشمنان اسلام نجویند، بلکه تکیه گاه خود را ذات پاک خداوندی قرار دهند که سرچشمه ی همهي عزّتهاست. غیر خدا، از دشمنان اسلام، نه عزّتی دارند که به کسی ببخشند و نه اگر میداشتند سزاوار اعتماد بودند (قرآن حکیم، ص100).
مؤمن عاقل، بندگی و ذلّت در برابر پروردگار را عین عزّت ميداند و به همين دليل، هیچگاه ننگ ذلّت در برابر دشمن را بر خود نمیخرد. چرا که این درس مهم را از سالار شهیدان حسین بن علی (علیهالسّلام) گرفته است که: «هیهات منّا الذّله».
9- وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَهِ:
گمنامی نزد او، لذّت بخشتر از شهرت باشد. دنبال شهرت رفتن و شهرت پیدا کردن، هرگونه مشهوریتی كه باشد، انسان را گرفتار میکند،. انسان عاقل، خودش اقدام به مشهور شدن نمیکند چرا که خداوند باید این محبوبیت و شهرت را در دل ديگر افراد بیندازد. خداوند در قرآن وعده داده است كه: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»؛ مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد (مریم/96).
خداوند است که ثنای جمیل و مدح نیکو را در بین مردم پراكنده ميسازد؛ چنانکه علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ»؛ و چه بسيار ثناي نيكو كه من لايق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختي (دعاي كميل). نام نیکی که خداوند بین مردم انتشار دهد ازبین رفتنی نیست چون خداوند فنا نمیپذیرد.
سپس حضرت رضا (علیهالسّلام) میفرمایند: «أَلْعاشِرَه وَ مَا الْعاشِرَه قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟»
امّا صفت دهم و چه دهمی! سؤال شد آن چیست؟ فرمود:
10- لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقی:
کسی را نبیند جز آن که او را از خود بهتر و باتقواتر بداند. با هرکس برخورد کرد، فرض کند آن کس بهتر و پرهیزکارتر از اوست. سپس امام میفرمایند: «إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَیرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى ... ».
زیرا در این باره مردم دو دسته هستند: دستهای بهتر و باتقواتر از او و دستهای در مرتبه ی پایینتر. زماني كه کسی را که از وی در مرتبه ی پایینتری است، ملاقات ميكند، با خود بیندیشد که شاید این شخص در باطن از او بالاتر است و خود را کمتر از او ارزیابی کند. (به خود بگوید، خیر این شخص آشکار نیست و آن از برایش بهتر است و خیر من ظاهر است و این برایم شر است) و اگر کسی بهتر و بالاتر از خود را مشاهده کرد، در برابرش تواضع کند تا به او ملحق شود و خود را به آن مرتبه برساند. هرگاه شخص به این درجه از کمال برسد، مقامی ارجمند مييابد و خیرش همه جا را فراخواهد گرفت و نام نیکش در همه جا یاد میشود و برتر از اهل زمان خویش میگردد.
منابع:
1- قرآن حکیم، ترجمه مکارم شیرازی.
2- مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 3 و 6، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، چ 5، سال 1377.
3- کتابچی، محسن، آیین زندگی از دیدگاه امام رضا (علیهالسّلام)، 1342.