اجتماع، عامل نیرومند در رشد شخصیت جوان
انسان اجتماعی آفریده شده است و مراحل اجتماعی شدن را در مسیر رشد جسمی و روحی به تدریج میپیماید. او برای پاسخ به نیازهای زندگی، رفع حوائج مادّی، پیروزی در نبرد با طبیعت، غلبه بر موانع طبیعی، پیمودن راه کمال و نیل به مدارج عالی انسانی و به فعلیت درآوردن استعدادهای درونی خویش، همواره به یاری همنوعان نیازمند است. این نیاز ایجاب میکند که هر فردی دارای خُلق و خوی اجتماعی باشد.
باید در کودکی افکار و اخلاق آدمی طوری ساختهشود که در سنین بزرگسالی در متن جامعه بتواند خود را با محیط اجتماعی خویش تطبیق دهد و عضو مفید و مؤثّری به شمار آید؛ هم از جامعه بهره ببرد و هم خود به جامعه بهره بدهد. این وظیفهی خطیر اجتماعی شدن، بر عهدهی پدران، مادران و مربیان است.
کامیابی و بهرهمندی هر کس در جامعه، به خلق و خوی اجتماعی او بستگی دارد. انسان خوشبخت کسی است که با مردم به نیکی و گشادهرویی برخورد کند، حقوق و حدود دیگران را محترم شمارد و به شایستگی خویشتن را با جامعه تطبیق دهد.
عَن اَبِی عَبدالله علیه السلام: «وَ خَالِطُوا النَّاسَ وَ أْتُوهُمْ وَ اَعِینُوهُمْ وَ لَا تُجَانِبُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ کَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (مستدرکالوسایل، ج8، باب1، ص314، ح 15) ؛ «از امام صادق علیه السلام است که میفرماید: با مردم آمیزش داشتهباشید و به سراغ آنها بروید و به آنها کمک کنید و منزوی نشوید و با مردم چنان سخن بگویید که خداوند فرمان داد و فرمود با مردم به نیکی سخن بگویید».
امام علی علیه السلام به فرزند بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه السلام توصیه فرمودند:
«وَ أَحْسِنِ الْبَذْلَ، وَ قُلْ لِلنَّاسِ حُسْناً... »(تحفالعقول، نامه به امام حسن علیه السلام ، ص83)؛ «و به نیکی ببخش و با مردم به نیکی سخن بگو... »
نکتهی مهم در روابط اجتماعی شناخت سنّت، عرف و آداب و رسوم جامعه و تشخیص ارزشها و ضدّارزشهای آن است. یک فرد اینها را در طی جریان اجتماعی شدن که از خانواده شروع و تا جامعهی بزرگ انسانی ادامه مییابد، میآموزد. در این زمینه، جوانان باید برای تشخیص واقعی هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی، معیار و میزان داشتهباشند. رشد اخلاقی جوانان میسّر نخواهد شد، مگر اینکه همیشه همگام با ارزشهای الهی حرکت کنند. ممکن است جوان بخواهد فقط با ارزشهای حاکم بر جامعه حرکت کند و به این مسأله توجّه نداشتهباشد که ارزشهای الهی یا غیرالهی، ارزش است یا ضدّ ارزش؟ باید توجّه داشت، نیرومندترین عامل در پایهگذاری شخصیت و رشد اخلاقی جوان اجتماع است که به مراتب بسیار قویتر از محیط خانواده و محیطهای آموزشی است.
در جوامع توحیدی که معیارها بر اساس تقوا و ایمان پایهریزی شده و افراد عالم و با تقوا و فضیلت حضور دارند، تشخیص ارزشها کار دشواری نیست و به آسانی صفات و خُلقیات را سمت و سو میدهند؛ امّا اگر مسأله برعکس بود، یعنی جوان در جامعهای زندگی میکرد که ارزشهای غیرالهی حاکم بود، با توجّه به نقش مهم اجتماع در این زمینه، چه بسا این جامعهی بیدین، فرد متدیّن را از صراط مستقیم پاک و فضیلت بگرداند و به راه فساد و تباهی بکشاند.
قرآن کریم دربارهی تأثیرپذیری انسان از محیطهای فاسد و فرهنگهای غلط، هشدار میدهد.
«وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ، قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (اعراف/138)؛ «بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم در مسیر خود به جمعیّتی رسیدند که اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گردآمدهبودند (با دیدن این صحنه) به موسی گفتند: تو هم برای ما معبودی قرار ده، همانگونه که برای آنها خدایانی هست. آنها معبودان (و خدایان) دارند. موسی گفت: شما جمعیتی جاهل و نادان هستید».
نکتهی قابل توجّه در آیهی فوق این است که طرفداران حضرت موسی علیه السلام با دیدن آن همه معجزات، به صرف برخورد با یک صحنهی انحرافی، تقاضای بت کردند. بنابراین، محیط، تأثیرگذار است. افراد تا در ایمان و عقیده قوی نشدهاند، نباید به مناطق منحرف و خطرناک هجرت کنند، زیرا هر لحظه در معرض خطر انحراف هستند. (رک. تفسیر نور، ج4، صص 173-174)
بنابراین، جامعه اینقدر اثر دارد. این نکته هشداری است برای پدران و مادرانی که فرزندان خود را بیحساب و کتاب به کشورهای غیراسلامی میفرستند و چه بسا به این کار افتخار میکنند؛ غافل از آنکه محیط شرکآلود چه تأثیرات فاحشی بر ایمان، اخلاق و انسانیت و عواطف آنها میگذارد. لذا پیشوای گرانقدر اسلام برای آنکه پیروان خود را از شرّ جوامع کفر و شرک نگهدارد و آنان را از خطرات ایمانی و اخلاقی نجات بخشد، اقامت یا مهاجرت مسلمانان به کشورهای غیراسلامی را در موارد غیرضروری، محدود ساختهاست.
مرحوم محدّث نوری- رحمةاللّه علیه- در مستدرک الوسایل بابی را با عنوان «سکونت مسلمان در کشورهای غیرمسلمان و داخل شدن آن مگر برای ضرورت» تدوین نموده و روایاتی در ذیل آن میآورد. از جمله، این حدیث: «قالَ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم: إنّي بَريءٌ مِن كُلِّ مُسلِمٍ نَزَلَ مَعَ مُشرِكٍ في دارِ الحَربِ» (مستدرکالوسایل، ج11، باب 34، ص89، ح1)؛ «من پیامبر از هر مسلمانی که با مشرکی در بلاد کفر اقامت گزیند، بیزارم».
حدیث دیگری در همین زمینه از علی علیه السلام آمدهاست:
«مِنَ الكَبائِرِ قَتلُ المُؤمِنِ عَمداً - إِلى أَن قالَ والتَّعرُّبُ بَعدَ الهِجرَةِ» (همان، ح4)؛ «زمانی که گناهان کبیره را میشمارند، میفرمایند: یکی از گناهان کبیره قتل عمد است و گناه کبیرهی دیگر این است که انسان پس از قبول اسلام و مهاجرت، از محیط مسلمانان اعراض کند و به جوامع کفر و ضلالت بپیوندد».
پس لازم است اولیا و نسل جوان بدانند و به اهمیّت این موضوع بیندیشند که در جهان کنونی- یعنی دنیای صنعت و فناوری- روشهای اجتماعی به سرعت عوض میشود، آداب و رسوم اجتماعی در مدت کوتاهی تغییر شکل میدهد و در خلال این تحوّلات سریع، چه بسیار ضدّارزشها در نظر مردم ارزش میشود و بالعکس.
به طور کلی، آداب و رسوم اجتماعی در گذشته و حال پیوسته دستخوش تغییر و تحول میشده و هرگز ثبات و قرار نداشتهاست. با این تفاوت که در گذشته، تحولّات اجتماعی در طی یک یا چند قرن صورت میگرفت، ولی در عصر حاضر با پیشرفت ارتباطات، تغییر و تحوّل به قدری سریع انجام میشود که ممکن است در طی یک نسل، تحولّات گوناگونی در شؤون اجتماعی پدید آید و بسیاری از رسوم عادّی یا سنن اخلاقی که یک روز در جامعه مطلوب و مورد قبول بوده، روز دیگر وازده و مطرود شود. اینجاست که جوان دچار کشمکش درونی میشود.
افراد خردمند که از دگرگونیهای اجتماع باخبر و از تغییر مقتضیات زمان آگاهند، هرگز در تحولّات اجتماعی خود را نمیبازند و راه صحیح زندگی را گم نمیکنند؛ بلکه تغییرات اجتماعی را با کمال دقّت مورد توجّه قرارمیدهند و با پیشرفتهای اساسی و ثمربخش زمان، پیش میروند. (رک. جوان از نظر عقل و احساسات، ج2، صص89-92)
علی علیه السلام میفرمایند:
«يَنبَغِي لِمَن عَرَفَ الزَّمانَ اَن لا يَأمَنَ صُرُوَفَهُ» (غررالحکم، ج2، ص861، ح17)؛ کسی که عارف به مقتضیات زمان است و از دگرگونیهای پیگیرش آگاهی دارد، شایسته است هرگز خویشتن را از تحولّات و تغییرات اجتنابناپذیرش در امان نداند.
پیشوایان دین هرگز اجازه نمیدهند به نام تغییر شرایط زمان، سنتهای اساسی و سعادتبخش دین نادیده گرفته و از حدود مقررات قطعی اسلامی که در همهی زمانها پایهی سعادت و رستگاری انسانهاست، گامی فراتر گذاشتهشود.
اقامهی عدل و انصاف، ادای امانت، وفای به عهد، وظیفه شناسی، شرافت نفس، راستگویی، درستکاری و دیگر صفات انسانی و... از سنتهای ثابت الهی و مایهی خوشبختی بشر است. مسلمان باید همیشه و در همه جا آنها را به کارگیرد و فرزندان خویش را با همین سنّتها تربیت کند.
میگساری، قمار، تجاوز، ستم، ناپاکی، خیانت، بیعفتی و بیحیایی و سایر صفات مذموم، از محرّمات قطعی اسلام و سبب تیرهروزی و بدبختی انسانهاست. مسلمان باید همیشه و در تمام زمانها از آن اجتناب کند و فرزندان خود را نیز از آن اعمال برحذر دارد.
اگر به فرض در یک محیط فاسد، زورگویی و خیانت، سند لیاقت باشد یا تجاوز و ستم نشانهی قدرت بهشمارآید؛ یا در جامعهای بیعفتی و ناپاکی علامت تجدد خواهی باشد و شراب و قمار در ردیف آداب و رسوم محسوب شود، مسلمان نباید جوانان خود را تسلیم این روشهای ناپسند بنماید و خود را به پلیدیهای آن محیط اجتماعی مسموم و آلوده کند؛ امّا پذیرفتن آداب و رسوم جدید که ناشی از تکامل علمی جامعه و باعث بهتر زیستن انسانهاست و نشانهی شخصیت و آزادگی و حاکی از قدرت سازگاری با روشهای نوین اجتماعی است، اشکالی ندارد.
متأسفانه در دنیای کنونی ما بسیاری از سنن اخلاقی و سجایای انسانی مورد بیاعتنایی قرارگرفته و مانند آداب و رسوم کهنه و متروک، به دست فراموشی سپردهشدهاست. در دنیای ماشین و صنعت، چراغ ایمان رفتهرفته به خاموشی گراییده و دلبستگی مردم به خدا ضعیف شده و پاکی و تقوا که اساس سعادت آدمی است، به رنگ افسانه درآمده است. پیشرفتهای روزافزون علوم طبیعی و پیبردن به اسرار نهفتهی خلقت، بشر را چنان مست و مغرور کرده که به ندای پیامبران بیاعتنا شدهاند. از طرف دیگر، چنان در شؤون مادّی غوطهور شدهاند که جنبهی معنوی و انسانی خود را به طور کلّی فراموش کردهاند. (رک. جوان از نظر عقل و احساسات، ج2، صص95-96)
قالَ عَلی علیه السلام «إِذا خَبُثَ الزََّمانُ کَسَدَتِ الفَضَائِلُ وَ ضَرَََّتْ وَ نَفَقَتِ الرَّذائِلُ وَ نَفَعَتْ... »(شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص433)؛ علی علیه السلام فرمودند: وقتی محیط اجتماع آلوده و ناپاک شد، سجایای انسانی و فضایل اخلاقی بیرونق و زیانآور میشود و برعکس رذایل و ناپاکی در جامعه رایج و سودبخش میگردد.
علی علیه السلام دربارهی محیط فاسد میفرمایند:
«صَارَ اَلْفُسُوقُ فِي النَّاسِ نَسَباً وَ اَلْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَ الْإِسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً» (غررالحکم، ج1، ص457، ح52)؛ «گناهکاری و ناپاکی در آن جامعه از اوصاف عادّی مردم شده و کفّ نفس و پاکدامنی باعث شگفتی گردیده است. لباس اسلام (بر پیکر مردم) پوستینی را ماند که آن را وارونه به دوش گیرند».
منابع:
1. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم (ترجمهی علی انصاری)، تهران، بیتا، چاپ چهارم.
2. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، مؤسّسهی علمی مطبوعات، چاپ اول، بیروت، 1415 هـق.
3. حرانی، علی بن الحسین، تحف العقول عن آل الرسول (ترجمهی احمد جنتی)، دارالکتب العلمیه الاسلامیه، بیجا، بیتا.
4. فلسفی، محمدتقی، جوان از نظر عقل و احساسات، هیئت نشرمعارف اسلامی، چاپ پنجم، تهران، 1344.
4. قرائتی، محسن، تفسسیرنور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ ششم، بهار1381.
5. نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، مؤسّسهی اهل البیت، قم، چاپ اول، 1407 هـق.
گروه تنظیم آثار استاد طاهایی