تاریخ ارسال خبر: 07 اردیبهشت 1401 |
عاشورا كلاس معرفتشناسی است برای همهی بشریت و تا قیامت درس عبرتی است برای آنان كه فراموش كردند عامل دوام اسلام در عمل به وصایای پیامبرخدا
است. به همین جهت در آغاز شرح زیارت عاشورا به بیان عوامل اساسی كه در تكوین حادثهی عاشورا نقش داشتهاند میپردازیم.
الف)كنار گذاردن وصایای پیامبر
نسبت به قرآن و اهل بیت(ع)
برای توضیح این قسمت باید گفت پیامبر گرامی اسلام
با ژرف نگری و تیزبینی حوادث بعد از رحلت خود را پیش بینی كردند و به عنوان رحمة للعالمین و ناصح و دلسوز، راه نجات را پیش روی امت قرار دادند. در حدیث متواتر ثقلین حضرت راه رهایی امت را از فتنهها در پناه بردن به قرآن و عترت معرفی كردند. كتاب خدا به عنوان بهترین آئیننامهی حیات طیبهی الهی، هدایتگر به استوارترین راههای سعادت است. قرآن میفرماید:
«اِنَّ هذا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِی اَقوَمُ» (اسراء/9)؛ قطعاً این قرآن به [ آیینی ]كه خود پایدارتر است راه مینماید». با این همه سفارش كه پیامبر در مورد قرآن و اهل بیت فرمودند، اول كار آنها این بود كه قرآن و اهل بیت را كنار گذاشتند. در روز قیامت نبی اكرم
به جهت كنار گذاشتن قرآن نزد پروردگار شكایت میكند و میفرماید: «یا رَبّ اِنَّ قَومی اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجوُراً» (فرقان/30)؛ پروردگارا قوم من این قرآن را رها كردند.
امام خمینی(ره) در وصیتنامهی سیاسی الهی خود غربت قرآن و عترت را چنین ترسیم میكند: «اكنون ببینیم چه گذشته است بر كتاب خدا این ودیعهی الهی و ماترك پیامبر اسلام
. مسائل اسفانگیزی كه باید برای آن خون گریه كرد، پس از شهادت حضرت علی(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان قرآن كریم را وسیلهای كردند برای حكومتهای ضد قرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را كه سراسر قرآن را از پیامبر اكرم(ص)
دریافت كرده بودند و ندای «إنّی تاركٌ فیكُمُ الثَّقَلین» در گوششان بود با بهانههای مختلف و توطئههای از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و قرآن را از صحنه خارج كردند و بر حكومت عدل الهی كه یكی از آرمانهای قرآن بود خط بطلان كشیدند و انحراف از دین خدا و كتاب و سنت الهی را پایه گذاری كردند» (موسوی خمینی، بیتا، ص1).
ب) كم رنگ شدن معنویت در جامعه
دومین عامل از عوامل بوجود آورندهی فاجعهی عاشورا، كمرنگ شدن معنویت در جامعه بود. پیامبر اكرم
در مدت 23 سال تمام توان خود را به كار برد تا در تار و پود جامعه، معنویت، بینش و ارزشهای الهی را جایگزین سازد. پیامبر اکرم
رسالت خود را با دعوت به مبدأ و معاد آغاز كرد و موفق شد شالودهی كار خویش را بر پایهی اعتقادات مردم قرار دهد و در پی آن به انقلاب ارزشها پرداخت و با معیارهای جاهلیت به مبارزه برخاست. نمونه هایی از باورهای عصر جاهلیت عبارتند از:
1. نژاد پرستی
قرآن میفرماید: «وَ اِذا قیلَ لَهُم اتّبِعُوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوُا بَل نَتَّبِعُ ما وَجَدنا عَلَیهِ آباءَنا» (لقمان/21)؛ و چون به آنان گفته میشود: آن چه را كه خدا نازل كرده پیروی كنید میگویند [نه] بلكه آن چه كه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میكنیم.
در بین افراد جاهلی افتخار به آئین نیاكان در هر صورت یك ارزش تلقی میشد و نژاد پرستی از افتخارات آنان به شمار میآمد.
2. تكاثر (زیادهطلبی)
قرآن در سورهی تكاثر می فرماید: «اَلهیكُمُ التَّكاثُرُ حَتّی زُرتُمُ المَقابِرَ»(تکاثر/ 1 و 2)؛تفاخر به بیشتر داشتن، شما را غافل داشت. تا كارتان (و پایتان) به گورستان رسید».
در سورهی سبأ آیهی 35 این دیدگاه را این گونه به تصویر میكشد.
«وَ قالوا نَحنُ اَكثَر اَموالاً وَ اولاداً وَ ما نَحنُ بِمُعَذَّبینَ»؛ و گفتند: ما دارایی و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد.
آنان از جهت تكاثر و تفاخر كار را به جایی رسانده بودند كه به نزول قرآن بر نبی اكرم
ایراد میگرفتند و میگفتند: «وَ قالوا لَولا نُزِّلَ هذَا القُرآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریتَینِ عَظیم» (زخرف/31)؛ و گفتند كه چرا این قرآن بر مردی بزرگ از(آن) دو شهر فرود نیامده است.
اما پیامبر گرامی(ص)
این سنتها و معیارهای غلط را عوض كرده و ارزشهای الهی را جایگزین آن نمودند كه از آن جمله به موارد زیر میتوان اشاره كرد.
ایمان:
«اَفَمَن كانَ مؤمِناً كَمَن كانَ فاسِقاً لا یستَوُونَ» (سجده/18)؛ آیا كسی كه مؤمن است، چون كسی است كه نافرمان است؟ یكسان نیستند.
تقوا:
از دیگر مواردی كه پیامبر در جامعهی جاهلی به عنوان ارزش و معیار سنجش قرار دادند، تقوا بود «اِنَّ اَكرَمَكُم عِنَد الله اَتقیكُم» (حجرات/13)؛ در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شماست.
جهاد:
«فَضَّل اللهُ الُمجاهِدینَ عَلَی القاعِدینَ اَجراً عظیماً» (نساء/95)؛ مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است.
علم:
«هَل یَستَوی الَّذینَ یَعلَمونَ وَ الَّذینَ لا یَعلَمونَ اِنَّما یتَذَكَّرُ اُولُوا الاَلبابِ» (زمر/9)؛ آیا كسانی كه میدانند و كسانی كه نمیدانند یكسانند؟ تنها خردمندانند كه پند پذیرند.
ایثار:
«وَ یؤثِروُنَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَو كانَ بِهِم خَصاصَهٌ» (حشر/9)؛ و هر چند در خودشان احتیاجی (مبرم) باشد، آنها را بر خودشان مقدم میدارند.
پیامبر گرامی اسلام
با تعالیم خویش، تحولی در بینشها و ارزشهای انسانی ایجاد نمودند و در مدتی بسیار كوتاه از آن مردمی كه تمام معیار آنها، نژاد و قبیله و ثروت بود، افرادی تربیت كردند كه حاضر شدند برای دفاع از دین و مكتب خود، از مال و ثروت و حتی از جان خود نیز بگذرند و در میدان جهاد و شهادت، بر یكدیگر سبقت گیرند و به مقام و جایگاهی برسند كه از تمام خواهشهای نفسانی و تعلقات دنیوی آزاد شوند.
حال كه با فضای جامعهی اسلامی در زمان پیامبر آشنا شدیم، جای این سؤال است كه چرا بعد از رحلت پیامبر
مردم این گونه باقی نماندند و معنویت تا این اندازه كم رنگ شد.
عوامل كمرنگ شدن معنویت پس از ارتحال پیامبر اكرم(ص)
یكی از علتهای كم رنگ شدن معنویت، انحراف سیاسی و فرهنگی بود. هر جامعهای را كه بخواهند بر آن مسلط شوند در اولین گام، فرهنگ آن جامعه را عوض میكنند و در اخلاقیات و عقاید و عادات و رسوم جامعه اثر میگذارند. چنان چه بعد از پیامبر این چنین شد.
كسانی كه ریشهی باورهای جاهلی در باطنشان وجود داشت، به احیای آن پرداختند. بعد از رحلت پیامبر
مسابقه به سوی دنیا و متاع ناچیز آن گذاشتند و چنان اسیر دنیا شدند كه در مقابل علی(ع) و خاندان پیامبر ایستاده و با آنها به ستیز پرداختند. در نتیجه به وسیلهی انحراف سیاسی، مردم را هم از مسیر اصلی اسلام دور كردند.
عامل دوم زمینه ساز دوری از معنویت، فتوحات زیادی بود كه برای كشور اسلامی پیش آمد. این پیروزیها فتح دلها نبود بلكه فتح خاك بود. كار فرهنگی برای هدایت و رشد مردم صورت نگرفت و جامعهی اسلامی را به سرعت به سوی مادیگرایی و دنیا پرستی سوق داد و مدیران این برنامه (فتوحات) چون هدفشان مشغول كردن مردم بود، غنائم بسیاری را در بین رزمندگان اسلام تقسیم میكردند تا آنها سرگرم شده و از مسألهی مهم و اساسی كه ولایت و رهبری جامعه اسلامی بود غافل شوند.
عامل سوم كه در رنگ باختن معنویت و گرایش به دنیا نقش داشت، بذل و بخششهایی بود كه از بیت المال معین میشد. این بذل و بخششها و خرجهای ناروا حریصان را بر دنیا حریصتر كرد وتمام معنویت را تحت الشعاع قرار داد و ارزشهای الهی رنگ باخت. پیامبر گرامی
نیز این وضعیت را برای امت اسلامی پیش بینی كردند. وقتی این آیه به حضرت نازل شد: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یلقَونَ غَیآ» (مریم/59)؛آنگاه، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی كردند، وبه زودی (سزای) گمراهی (خود) را خواهند دید.
در حدیثی چنین میخوانیم كه پیامبر هنگامی كه آیهی فوق را تلاوت كردند، فرمودند:
«یكُونُ خَلفٌ مِن بَعدِ سِتّینَ سَنَةً اَضاعُوا الصَّلوةَ واتَّبَعُوا الشَّهواتِ فَسَوفَ یلقَونَ غَیاً ثُمَّ یكُونُ خَلفٌ یقرَؤُؤنَ القُرآنَ لا یَعدوُا تَراقِیهُم، وَ یَقرَءُ القُرآنَ ثَلاثَةٌ مؤمِنٌ وَ مُنافِقٌ وَ فاجِرٌ (طباطبایی، بیتا، ج 14 ،ص80؛ ابن حنبل، بیتا، ص38؛ متقی هندی،1409 ،ج 11، ص195)؛ بعد از شصت سال، افرادی به روی كار میآیند كه نماز را ضایع میكنند و در شهوات غوطهور میشوند و به زودی نتیجهی گمراهی خود را خواهند دید و بعد از آنها گروه دیگری روی كار میآیند كه قرآن را میخوانند ولی از شانههای آنها بالاتر نمیرود (چون نه از روی اخلاص است و نه برای تدبر و اندیشه، بلكه از روی ریا و تظاهر است) و سه طایفه قرآن میخوانند هم مؤمن و هم منافق و هم فاجر».
قابل توجه این كه، دانشمندان میگویند: اگر مبدأ شصت سال را هجرت پیامبر
بگیریم درست منطبق بر زمانی میشود كه یزید بر اریكهی قدرت نشست و سالار شهیدان امام حسین و یارانش شربت شهادت نوشیدند.
ج) افول غیرت دینی
سومین عامل از عوامل ایجاد حادثهی كربلا افول غیرت دینی بود.
طریحی دربارهی غیرت میگوید: «وَ الغَیرَةُ نَفرَةٌ طَبِیعیهٌ تكوُنُ عَن بُخلِ مُشارَكَهِ الغَیرِ فی اَمرٍ مَحبُوبٍ لَهُ» (طریحی، 1408، ج 3 ، ص346)؛ غیرت یك نفرت طبیعی برخاسته از درون است كه انسان دخالت دیگری را در كاری كه دوست دارد، بر نمیتابد».
غیرت قبل از این كه یك ارزش الهی باشد، یك ارزش انسانی است و خداوند متعال انسانهای غیرتمند را دوست دارد. حال اگر این غیرت دربارهی دین باشد به این معناست كه مؤمن اجازهی تجاوز به حریم دین را به هیچ كس نمیدهد. غضب در برابر متجاوزان به حریم دین، سعی و كوشش در راه نشر دین، امر به معروف و نهی از منكر، تبری و تولی، روحیهی دفاع از دین و فدا نمودن همه چیز در راه دین، همه جلوههایی از غیرت دینی است .
امام علی(ع) میفرمایند:
«... فَاِذا حَضَرَت بَلِیّهٌ فَاجعَلُوا اَموالَكُم دُونَ اَنفُسِكُم وَ اِذا نَزَلَت نازِلَهٌ فَاجعَلُوا اَنفُسَكُم دُونَ دینِكُم فَاعلَمُوا اَنَّ الهالِكَ مَن هَلَكَ دینُهُ و الحَریبَ مَن حَرِبَ دینُهُ» (بحار الانوار، جلد68، باب23 ، ص212، حدیث2)؛ آنگاه كه حادثهای پیش آمد اموالتان را سپر قرار دهید برای جانتان و در حفظ جان خویش بكوشید. اما اگر حادثهای برای دینتان پیش آمد و دینتان در معرض خطر قرار گرفت جانتان را فدای دینتان سازید. بدانید آن كس كه دینش از بین برود هلاك شده و نابود است.كسی كه دینش به غارت رفته، غارت شده است».
یكی از جلوههای غیرت دینی، امر به معروف ونهی از منكر است.
قرآن كریم مسلمانان را بهترین امت معرفی میكند اگر امر به معروف و نهی از منكر داشته باشند:
«كُنتُم خَیرَ اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالمَعروُفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وَ تُؤمِنُونَ بِاللّهِ» (عمران/110)؛ شما بهترین امتی هستید كه از میان مردم پدیدار شدهاید؛ به كار پسندیده فرمان میدهید و از كار ناپسند باز میدارید و به خدا ایمان دارید.
از این آیه استفاده میشود كه مسلمانان تا زمانی بهترین امت به شمار میآیند كه در بین آنها غیرت دینی زنده باشد. چون امر به معروف و نهی از منكر فریضهای است كه اهمیت بسیاری دارد تا جائی كه یك مؤمن اگر با عمل نتواند جلوی متجاوزان دینی را بگیرد، وظیفه دارد قلباً از آنان نفرت داشته باشد و خود این تنفر قلبی، جلوهای از غیرت دینی است و كسانی كه حتی این مرحله از غیرت را هم نسبت به دین نداشته باشند، مردهای در بین زندگان هستند.
علی میفرمایند: «گروهی منكر را با دست و زبان و قلب انكار میكنند؛ پس، آنان تمامی خصلتهای نیكو را در خود گرد آوردهاند. گروهی دیگر، منكر را با زبان و قلب انكار كرده، اما دست به كاری نمیبرند، پس چنین كسی دو خصلت از خصلتهای نیكو را گرفته و دیگری را تباه كرده است. بعضی منكر را تنها با قلب انكار كرده و با دست و زبان خویش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را كه شریفتر است تباه ساخته و یك خصلت را به دست آوردهاند. بعضی دیگر منكر را با زبان و قلب و دست رها ساختهاند كه چنین كسی از آنان مردهای میان زندگان است» (نهج البلاغه،1381 ، حكمت 374، فراز4).
در حكمتی دیگر حضرت میفرمایند:
«اَلّراضِی بِفِعلِ قَومٍ كَالدّاخِلِ فیه مَعَهُم وَ عَلی كُلِّ داخِلٍ فی باطِلٍ اِثمانِ: اِثمُ العَمَلِ بِهِ، وَ اِثمُ الرِّضی بِهِ» (همان، حکمت 154)؛ آن كس كه به كار جمعیتی راضی باشد همچون كسی است كه در آن كار دخالت داشته و هر كسی كه در باطلی داخل شود، دو گناه مرتكب شده؛ یك گناه عمل بر باطل، دوم گناه رضایت به آن.
حضرت علی(ع) در سخنرانی كه بر منبر مسجد كوفه ایراد كردهاند، این مطلب را متذكر میشوند كه همهی افراد جامعه در خشنودی و خشم شریك میباشند. چنان كه ناقهی صالح را یك نفر دست و پا برید، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت زیرا همگی آن را پسندیدند. میفرمایند:
«اَیُها النّاسُ، اِنَّما یجمَعُ النّاسَ الرِّضی وَ السَّخَطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ واحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللّهُ بِالعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِضی، فَقال سُبحانَهُ فَعَقَروها فَاَصبَحُوا نادِمینَ» (نهج البلاغه، خطبه201 ، فراز 2).
كسانی كه راضی به عمل افرادی باشند و لو این كه خودشان حضور فیزیكی در آن عمل ندارند در كیفر و پاداش با آنان شریك هستند. این به خاطر آن است كه اسلام رضایت باطنی به یك امر را به منزلهی شركت در آن میداند. در واقع در توطئهی پی كردن ناقهی صالح این كار جنبهی فردی نداشت و كسی كه اقدام به این عمل كرد تنها متكی به نیروی خودش نبود بلكه به پشتیبانی آنان دلگرم بود و در حقیقت یك كار گروهی و جمعی محسوب میشد، بنابراین عذاب الهی همه را در برگرفت.
منابع
· قرآن کریم
· نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، چاپ الهادی،1381 .
1. ابن حنبل، احمد؛ مسند احمد، دار صادر، بیروت، بیتا، ص38.
2. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج14 ، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بیتا.
3. متقی هندی، علی؛ كنز العمال فی سنن الاقوال و الاحوال، ج11 ، تحقیق بكری حیانی، بیروت، مؤسسه الرساله، 1409.
4. موسوی خمینی، روح الله؛ صحیفهی انقلاب، وصیت نامهی سیاسی- الهی رهبر كبیر انقلاب اسلامی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، بیتا.